17 بهمن 1402 - 11:00 ق.ظ

برشی از کتاب منتشر نشده؛

زندگی نامه شهید جهانگیر گرگین

( قسمت دوم پتو)

زندگی نامه شهید جهانگیر گرگین

تابستان 1352 بود. مدرسه تعطیل شده بود. جهانگیر و پسر عمویش علی گرگین و پسر خاله اش علی رضا عباسی راهی بوشهر شدند تا با کارگری درآمدی برای خود کسب کنند. آن روزها شرکت هدیش پیمانکاری احداث ساختمان های منازل مسکونی نیروی دریایی را برعهده داشت. این سه نفر به شرکت مراجعه کردند و مشغول به کار شدند. به هر کدام به تناسب نیروی جسمی کاری محول شد. جهانگیر نیز حفر کانال با چکش برقی را برعهده گرفت. محل استراحتشان اتاقی در یک ساختمان نیمه کاره بود. ظهر که از کار برگشتند و وارد اتاق شدند دیدند یک جوان نیز از یکی از روستاهای کازرون نیز برای استراحت به آن اتاق آمده است. با اجاق گاز کوچکی که در اتاق بود چند عدد سیب زمینی قرمز کردند و به همراه آن جوان با نان و همین سیب زمینی شکم خود را سیر کردند. شب که از کار برگشتند آن جوان هنوز در اتاق بود. وقت خوابیدن فرا رسید. این سه نفر هر کدام یک پتو و یک زیر انداز داشتند؛ اما آن جوان هیچی همراه نداشت و روی زمین دراز کشید. لحظاتی بیش نگذشت که جهانگیر از جای خود برخاست. پسر عمویش علی را به کناری کشید و گفت من پتویم را به این فرد می دهم، تو نیز زیراندازت را. آنگاه دو نفری ما کنار هم روی یک زیرانداز می خوابیم. علی دید که آن زیرانداز برای خوابیدنشان کافی نیست. با پیشنهاد جهانگیر مخالفت کرد. جهانگیر نتوانست وضعیت آن جوان را تحمل کند که تا صبح بدون هیچ رختخوابی روی زمین بخوابد. به علی اصرار کرد و گفت اگر موافقت نکنی با تو قهر می کنم. علی نیز وقتی جدیت جهانگیر را دید به ناچار پذیرفت. جهانگیر بسیار خوشحال شد. آن جوان چندین روز که در کنار این سه نفر بود از رفتار و اخلاق جهانگیر بسیار راضی بود.

برگرفته از یادداشت علی گرگین پسر عموی جهانگیر

کد خبر: 142085

نویسنده: : نصرالله شفیعی

منبع: عصر اصفهان

برچسب ها: , , ,

ارسال دیدگاه

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

  • مجموع دیدگاهها: 0
  • در انتظار بررسی: 0
  • انتشار یافته: 0