برشی از کتاب منتشر نشده:
زندگی نامه شهیدِ عارف جهانگیر گرگین
ما چهار نفر شهید می شویم (24)
مدتی از شهادت جهانگیر گذشت. ابوالفضل از همرزمان شهید در دوران سربازی به مناسبت سالگرد شهادت جهانگیر به روستای زیارت رفت. شب جمعه بود.مراسم قرائت دعای کمیل بود. ابوالفضل خود دعای کمیل را خواند. خاطرهای عجیب را از جهانگیر نقل کرد: شب عملیات بود. ما پنج نفر بودیم. در مسیر عملیات جهانگیر رو به من کرد و گفت ابوالفضل امشب ما چهار نفر شهید میشویم؛ ولی تو شهید نمیشوی! پس از شهادت من از جبهه که برگشتی برو به خانه ما پیشانی پدرم را ببوس و از مادرم نیز از طرف من حلالیت بطلب و تشکر کن. ابوالفضل گفت من همان موقع گریه کردم و گفتم چرا من؟! بااینوجود تجربه کرده بودم که حرف جهانگیر ردخور ندارد. جهانگیر گفت همینکه به شما گفتم. عملیات شروع شد هر چهار نفر شهید شدند و من از جبهه برگشتم.
راوی: غلامحسین گرگین به نقل از ابوالفضل دشتیانه
نویسنده: : نصرالله شفیعی
منبع: عصر اصفهان
ارسال دیدگاه
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد