برشی از کتاب منتشر نشده:
زندگی نامه شهیدِ عارف جهانگیر گرگین
قرض به فقرا (23)
یکی از بستگان ازنظر وضع مالی فقیر بود. تنها سرپرست آنها مادرشان بود. منزل مسکونی نداشتند و کرایهنشین بودند؛ اما یک زمین مسکونی داشتند، جهانگیر مبلغ 20 هزار تومان به آنها داد و گفت بروید با این پول برای خودتان دو اتاق در زمینتان بسازید. شما کجا میتوانید همیشه کرایه بدهید. آن موقع با 20 هزار تومان امکان درست کردن دو اتاق که قابلاستفاده باشد وجود داشت.
به آن فقیر هم گفته بود اگر من برگشتم و شما پول داشتید به من بدهید اگر نداشتید حلالتان باشد. اگر هم برنگشتم که بازهم حلالتان باشد. عبدالحسین همین داستان را برای یکی از همرزمانش که اهل کازرون بود و پس از شهادت جهانگیر به منزل آنها آمده بود تعریف کرد. آن رزمنده با شنیدن این سخن ساعتی را که روی مچ دستش بود به آنها نشان داد گفت این ساعتی که روی دست من است مال شهید جهانگیر بوده است.
حاج غلامحسین نیز که آنجا حضور داشت پرسید ساعت شهید چگونه به دست شما رسیده است؟ گفت در جبهه که بودیم ساعت را روی دست جهانگیر دیدم. بدون هیچ انگیزهای گفتم چه ساعت قشنگی داری! بهمحض اینکه این را گفتم ساعت را از روی دستش باز کرد و به من داد. هر کاری کردم نپذیرفت و من مجبور شدم که ساعت را از او بهعنوان هدیه بپذیرم.
راوی: غلامحسین گرگین
نویسنده: : نصرالله شفیعی
منبع: عصر اصفهان
ارسال دیدگاه
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد