سخنی با استاندار جدید استان اصفهان
تابحال چندبار این مطلب را در بدو ورود استانداران محترم استان خودمان نوشتهام که از یکی از استانداران سوال کردیم: سیاست رسانه ای شما چیست؟ پاسخ دادند: اینکه خبرنگاران را سیاست(؟!) نکنیم. که گرچه شوخی کرده بودند، ولی واقعا تلقی شان همین بود. البته بعدا استانداری داشتیم که خودشان صاحب نشریه و قلم بودند. اما درنهایت فقط حضور در بخشی ازاخبار عصرانه شبکه محلی صدا و سیما را کار رسانهای تلقی کردند ودیگر هیچ.
عصر اصفهان، نادر مجیدی آهی/در ادامه به استانداری رسیدیم که در بدو ورود به استان، خبرنگاران و صاحبان رسانه را در جلسه ای بخط کردند و با اعلام اینکه خودشان کار رسانه را “بلدند” سوال کردند: چرا در سطح کشور حضور ندارید؟ که هرچه توضیح دادیم: آقاجان ما از خودمان که نمیتوانیم خبر کشوری تدارک نماییم. ما را به دورهمی های با اهمیت تان(!؟) دعوت کنید، چشم. بخرج شان نرفت. یعنی متوجه نشدند. گرچه ایشان در پایان دوره زمامداری نکته ای را در زمینه رسالت رسانه، گویی شهود نمودند که در انتهای این مطلب آن نکته را خواهم نوشت.
در چندسال اخیر هم که اغلب مسولان استانداری بقول آن سیاستمدار معروف: آمدند و رفتند و به کسی کاری نداشتند.
خبرنگاران قدیمی یادشان است که در دودهه اول انقلاب اما وضع متفاوت بود و استانداری ها اغلب حتی مسولیت پاسخگویی دیگر سازمانهای استان را هم بر عهده میگرفتند. درب جعبه اطلاع رسانی استانداری باز بود و نگارنده در استانهای مختلف کشور، رفتار تقریبا مشابهی را از استانداران و مدیران صدر انقلاب به یاد دارد.
نصرت الله شادنوش خودش با خبرنگاران تماس میگرفت و درباره مواردی که اطلاع رسانی میشد بحث مینمود. علی اکبر رحمانی خبرنگاران را شخصا برای جلسات تصمیم ساز دعوت مینمود تا در جریان نقشه راه کار استان باشند. حمید حاج عبدالوهاب راننده نداشت و خودش پشت فرمان همان وانتی که از سپاه به استانداری آورده بود مینشست و ضمن سرکشی به همه جا، با خبرنگاران سلوک و حتی جر و بحث داشت. فکرش را کنید؛ یک استاندار پشت فرمان وانت!
مرتضی حاجی هر دوهفته یک بار جلسات ناهارکاریاش با خبرنگاران ترک نمیشد و اصغرگرانمایه گویی برای هرکارش یک پیوست رسانه داشت و گزارش خبرنگاران را با دقت مطالعه مینمود و درصورت لزوم پاسخ میداد. اسحاق جهانگیری آخرین استانداری بود که 25 سال قبل در همین اصفهان دیدیم که برای جایگاه اطلاع رسانی و خبر در استان برنامه مشخص داشت و صاحب سبک بود. در دوره وی علت غیبت نمایندگان رسانه در شوراهای اداری مورد سوال و مواخذه ایشان بود و کمرنگ شدن حضور و پاسخگویی مدیران در رسانه را دوست نداشت.
هرچند آنگونه رفتار چیزی به خبرنگاران اضافه نمیکرد. ولی باعث میشد خبرنگاران کار خود را نسبت به حوزه استانی جدیتر بگیرند. آن استانداران باور داشتند خبرنگارانی که بسادگی در دسترس شان قرار دارند، نزدیک ترین لایه به مردماند. این حسن سلوک باعث انس مردم به این مدیران میشد و جایگاهی جذاب به مدیران میداد. همان جایگاهی که امروزه صرفا ایفای نقش در آن، وجهه همت اغلب مسولان است. ولی علیرغم تمام هزینههای گزافی که درپای رسانههای “خویشانداز” میریزند، بیشتر مواقع نتیجه معکوس گرفته و به طرز ترحمانگیزی ضدقهرمان متلک های “فجازی” میشوند.
اما رفتار رسانهای مسولان (بخوانید ارتباط زنده با متن جامعه) به تدریج تغییر کرد و ما به انتهای آن فصل طلایی رسیدیم. به عنوان مثال در همین استان خودمان ناگهان شاهد حضور استانداری شدیم که از همان ابتدا سخت به دنبال انتشار یک روزنامه اختصاصی(!؟) در استان رفت. که هرچند با صرف هزینه گزاف و خرید چاپخانه از خارج کشور و غیره اقدام شان به نتیجه نرسید ولی خبرنگاران را هوشیار نمود که منبعد با مسولانی طرف شدهاند که شیفته رسانه خویشانداز می باشند!
اینک بسیاری از مسولان ما به اغوای “اتاق پژواک” همان رسانههای خویشانداز، آن طرز سلوک مردمدارانه اسلاف بزرگوار خود را پوپولیستی(عوامفریبانه؟) مینامند. اینها در کنار مشاوران ارتباطی گران قیمتی نشستهاند که با ارایه نظریات شیک در علوم ارتباطات و رسانه, سعی دارند در قالبهایی استاندارد شده و با آموزش و ترغیب به در بکارگیری انواع تکنیک های کلامی و غیر کلامی, آنان را حداکثر به اجرای آفلاین (!) ارتباط با رسانه (بخوانید مردم) ترغیب نمایند.
لذا سالهاست رابطه استانداری (و اغلب مسولان) با رسانه به نحوی است که رسانه ها اغلب نمی توانند توضیح دهند واقعا نقش این عزیزان در اداره امور چیست؟ یا مرجع کدام مشکل میباشند. لذا علیرغم حضور مدیران اطلاع رسانی، با انواع مدرک تحصیلی عالی و عالی ترین، که در پیشانی سامانه اطلاع رسانی دستگاهها حضور دارند، چیزی از این کارشناسان خارج از دسترس و اغلب بیگانه با فروتنی، عاید فرآیند ارتباطات اجتماعی مسولان نمیشود. به عنوان مثال در دوره اخیر، مهم ترین خبری که روابط عمومی استانداری اصفهان در عرض چندسال اخیر، مخابره نمود، خبر عدم ابتلای استاندار محترم به کرونا بود. که همه خدارا شکر کردیم و گذشت. در عوض هربار در موعد انتخابات، برای دریافت و نشر فهرست داوطلبان شوراهای شهر و روستا، تا آخرین ساعات مهلت انتشار، به آنان التماس کردیم.
اما شهود و یافته آن استاندار محترم و کاربلد، در پایان دوره خود، این گلایه از رسانهها بود: که چرا رسانهها مطالبات مردم را انعکاس نمی دهند؟! که البته گفتیم: باری, دست مریزاد و اما جف القلم! چرا که معلوم شد ایشان علیرغم “کاربلدی” در امر رسانه، غافل بوده اند که حداقل این کار مستلزم وادار نمودن دستگاهها به پاسخگویی است. کاری ناممکن در این دوران، که حتی معاون اول مقتدری مانند دکتر اسحاق جهانگیری هم طی هشت سال حکمرانی علیرغم دستور صریح و بخشنامه و شیوه نامه و غیره، از عهده اش برنیامد.
پایان کلام از راوندی، مخبر کتاب راحه الصدورتقدیم میشود. وی مینویسد: شنيدم كه چون سلطان طغرل بيگ (سلجوقی) به همدان آمد، از اولياء سه پير بودند، باباطاهر و … که بر سر راه ايستاده بودند. نظر سلطان بر ايشان آمد. پيش ايشان آمد و دستهاشان ببوسيد.
باباطاهر پارهاي شيفته گونه بودي. اورا گفت: اي تُرك! با خلق خدا چه خواهي كرد؟ سلطان فرمود: آنچه خدا فرمايد. بابا طاهر گفت كه: اِنَّ اللهَ يأمُرُ بِالعَدْلِ وَ الاِحْسان. (مهر1400)
202/
نویسنده: نادر مجیدی اهی
منبع: روزنامه عصر اصفهان
ارسال دیدگاه
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد