14 اسفند 1402 - 10:00 ق.ظ

برشی از کتاب منتشر نشده:

زندگی نامه شهید جهانگیر گرگین

موتورسیکلت و مرد سیه‌چرده (16)

زندگی نامه شهید جهانگیر گرگین

نگاهش بسیار دقیق بود. تیزبینی خاصی داشت. تیزبینی در شناخت محرومان و نیازمندان. امکان نداشت که از جایی بگذرد و فردی را نیازمند به کمک ببیند؛ ولی بی‌توجه و بی‌خیال از کنارش بگذرد. همان‌طور که از کنار جاده روستا می‌گذشت فردی را دید که موتورسیکلتش را به دست گرفته با خود می‌برد. به‌سویش رفت. سلام و علیکی کرد، بد نباشد موتور چه مشکلی پیداکرده است؟
مرد جوان و سیه‌چرده نگاهی به جهانگیر انداخت، گفت موتور پنچر شده است. وقت غروب بود و احتمالاً آن مرد باید به روستایی دیگر می‌رفت. جهانگیر می‌توانست موتورسیکلت را پنچرگیری کند؛ اما وسایل پنچرگیری در منزل بود. به‌اتفاق به در منزل رسیدند. جهانگیر با یک یا الله وارد شد و صاحب موتور نیز پس از او وارد شد. حیاط بزرگ بود و فاصله در حیاط با اتاق‌ها طولانی بود. مادر جهانگیر با عروسش مقابل در اتاق رو به حیاط نشسته بودند. مادر از اخلاق جهانگیر آگاه بود. بارها شده بود که افراد را به مهمانی دعوت می‌کرد. هوا تقریباً داشت تاریک می‌شد. مادر به تصور این‌که این فرد نیز امشب مهمان آن‌ها است، آهسته به عروسش گفت این موقع که وقت مهمانی نیست. هرچند فاصله جهانگیر با مادر طولانی بود؛ ولی متوجه شد که چه می‌گوید. نزد مادر رفت باهمان صمیمیت همیشگی اش؛ ولی این بار با صراحت به مادرش چیزی گفت. مادر جان نترس، این آقا مهمان ما نیست موتورش پنچر شده می‌خواهم درستش کنم. مادر و عروسش در تعجب که چگونه جهانگیر از این‌چنین فاصله‌ای این سخن را شنید!
راوی: عبدالحسین گرگین به نقل از همسرش

کد خبر: 142975

نویسنده: : نصرالله شفیعی

منبع: عصر اصفهان

برچسب ها: , , ,

ارسال دیدگاه

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

  • مجموع دیدگاهها: 0
  • در انتظار بررسی: 0
  • انتشار یافته: 0