زندگی نامه شهید جهانگیر گرگین

یکی از سربازان اهل اهواز دارای اعتقادات ماتریالیستی بود و به‌اصطلاح می‌گفت خدا را قبول ندارم. این سرباز مرخصی گرفت تا سری به خانواده بزند. معمولاً بعد از هر عملیات، برخی‌ها شیطنت می‌کردند یا اینکه دوست داشتند برای یادگاری برخی از سلاح‌های جنگی را که از دشمن به غنیمت رزمندگان اسلام درمی‌آمد، بدون اجازه و مخفیانه با خود به بیرون از جبهه ببرند. جهانگیر در خروجی مقرّ، ساک بچه‌ها را کنترل می‌کرد. وقتی نوبت به آن سرباز رسید زیپ ساکش را باز نکرد. جهانگیر به او گفت ساکت را باز کن، گفت باز نمی‌کنم. دوباره گفت وقت مردم را نگیر، سرباز گویا می‌خواست جهانگیر را بسنجد که تا چه مقدار اطلاعات دارد، رو به او کرد و گفت تو که نیروهای اطلاعاتی زیادی داری و به‌اصطلاح همه‌جا جاسوس داری بگو در ساک من چه است؟ جهانگیر نگاهی به او انداخت و گفت باز هم به تو می گویم زیپ ساکت را باز کن وقت بقیه را نگیر؛ ولی او سماجت به خرج می داد و زیپ ساک را باز نمی کرد. ناگهان جهانگیر رو به او کرد و گفت: تو که امام خمینی را قبول نداری، عکس او را چرا می‌خواهی با خود ببری؟ سرباز منکر وجود عکس امام نزد خود شد. جهانگیر گفت بسیار خوب، یک کتاب در ساکت است آن را بیرون بیاور و در فلان صفحه (صفحه 89 یا 99) (1) عکس امام را گذاشته‌ای. سرباز کتاب را از کیف بیرون آورد همان صفحه را آورد، عکس امام دقیقاً در همان صفحه بود. جهانگیر به سرباز گفت من می‌دانستم که در ساک تو وسایل ممنوعه‌ای نیست؛ ولی نمی‌خواستم بدون تفتیش ساک تو، دیگران به شک بیفتند یا تصور کنند من بین آن‌ها تبعیض قائل شده‌ام. آنگاه رو به آن سرباز کرد و گفت می‌دانم این عکس را برای چه در ساکت گذاشته‌ای! گفت برای چه؟ گفت برای این است که درجایی که لازم باشد با نشان دادن این عکس خودت را طرفدار امام خمینی نشان بدهی.
این نوع رفتارهای جهانگیر قضاوت‌ها را در میان سربازان و درجه‌داران درباره‌ی او متفاوت کرده بود. عده‌ای خالصانه به جهانگیر و صداقت او ایمان و اعتقاد داشتند. عده‌ای نیز می‌گفتند جهانگیر سازمان جاسوسی قوی‌ای دارد که تمام رفتار نیروها را زیر نظر دارد. با همه‌ی این وجود رفتار جهانگیر نه خودنمایی بود و نه تظاهر، هدفش فقط راهنمایی و هدایت بچه‌ها بود.

راوی: هوشنگ دزفولی هم دوره ای شهید در دوران سربازی
(1) تردید از راوی است.

نویسنده: : نصرالله شفیعی

منبع: عصر اصفهان

برچسب ها: شهید , شهید عارف جهانگیر گرگین , کتاب