ماجرای تیلیفون
30مهر 1305، آغاز استفاده از تلفن در عمارت جدید تلفنخانه تهران
تهران دارای دو هزار و دویست نمره تلفن شده بود و برای شهرستانها از یک تا سه چهار رشته سیم بنا به اهمیت و کمجمعیتی آن و دو هزار و دویست شمارهای که با یک جست از چهارصد شماره به آن رسیده بود در تلفنخانه ای با دستگاهی در ظرفیت دوازده تلفنچی و بیست و چهار عضو که هر هفت ساعت یکمرتبه تعویض شده کارسازی میکردند و ساعت کارشان از هفت صبح تا دو ساعت بعدازظهر و از دو تا نه بعد از ظهر و دو تلفنچی که برای شب کشیک میدادند. حقوق این تلفنچیها در ماه از دوازده تومان تا پانزده تومان بود.
تلفن در بدو امر، دستگاهی پر ابهت درخور تعجب و ترساننده که بیگانگان با آنرا دچار وحشت می نمود چنانچه اجبار شده با (آل) و جن برخورد بکنند در آن حد که حتیالامکان خود را از او کنار کشیده در تلفن زدن صدای خود را دزدیده گوشی را تا کمتر بشنوند از گوشی کنار میگرفتند در آن حد ترس که اکثرا قادر به مکالمه نمیشدند. در این زمینه چه بسا نا آشنایان با آن و مخصوصا شهرستانیها و دهاتیها که به مرکز مخابرات آمده پول تلفن داده رابطهشان وصل شده اما جرات مکالمه نکرده بدون روای حاجت خارج میشدند و چه بسا که با شنیدن صدای طرف آنچنان وحشت زده میگردیدند که دچار غش و قلب گرفتگی میگشتند که لازم به نعشکشی و دوا درمان نمک به سق کشیدن و قند آب به گلو ریختن میشدند، به این عقیده که غیر جن و پری نمیتواند در جعبه دو سه وجبی جا گرفته حرف زده غیر شیاطین نمیتواند نقل صدا بکند. هر پدیده تازه دست آورد شیطان معلوم میشد خاصه پدیدههای مانند برق و تلفن که سر از آن نمیتوانستند در آورند و دستورشان این که از او اعراض بکنند و تلفن که شامل قطعی حکم گردیده که ارتباط با ناموس و اسرار پیدا مینمود، چه اگر زن بود حرف و صدایش به گوش شیطان که ناقل صدا بود رسیده اگر مرد بود سر از کار و زندگی و (سر و سوت) اش بیرون میآمد و این فکر که هنوز در اذهان بوده بر این اعتقاد که دستگاهش حرف و سخن اهل خانه حتى نگوی در رختخواب زن و شوهر را به گوش گرفته به خارج میدهد.
از دیگر لوازم تلفنچیگری از حفظ داشتن حداقل از پانصد تا هزار شماره بود که از مابهتران را معطل و بیاحترامی به گفتن شماره مورد نظر نکند مانند وزارتخانهها و ادارات و مؤسسات دولتی و همچنین گاراژها و بعضی از خانهها و دکاکین مورد حاجت، چه به غیر از متوقعين اکثریت با تلفن سروکار دارها هم عادت به شماره نداشته اسم محل میگفتند، در طرز تقاضائی چنین که خانه فلان یا مغازه یا گاراژ و دکان فلان و منازل فواحش و دلال محبتها و عزبخانه ها و شبیه آن با صدای نازک کردهتر ملتمس گونه بگویند مثلا (تلفنچی خانه رفعت، معروفه گرانقیمت) یا خانه (قشنگ) یا خانه حسینخان سیاه که تا پیش از آن حسین سیاه بوده یا خانه رجبخان واکسی (رجب واکسی از دلالان محبت) و اگر تلفنچی نمیداند از بغلدستیهای خود و این و آن و از سرکشیک جویا شده وصل بکند.
در آنجا نیز مانند دوایر و مؤسسات دولتی خاصه خرجی و رشوه رشاء رواج کامل داشت مانند شماره پروندههای در ادارات که اگر صد مرتبه به پشت میزیاش مراجعه میکردی و آشنائی نداشته دهان شیرین کنک نرسانده بودی باز که میرفتی شماره مطالبه مینمود …رشوه به این صورت که هر میز دستگاه شمارههای شناخته شدهای داشت که حق و حسابشان میرسید. مثل گاراژها. چلوکبابیها. معروفهخانهها که اول جواب تلفنچی برای آنها بود و پس از آن برای ادارات و وزارتخانهها که نمیشد معطلشان نموده تلفنچی مربوطهاش بر سر لج افتاده تلفنهای واجبشان را معطل کرده برایشان تولید زحمت مینمود.
اگر شغل تلفنچیگری کاری بود بس آزارنده پردردسر اما مزایائی نیز داشت از جمله ارتباط با دل به نشاطها و سروگوش بجنبها و یافتن دوست و رفیق از شهرستانها از جمله که هر صبح تلفنچیها به هم صبح بخیر گفته سلام و علیک و احوالپرسی کرده چه بسا که ندیده دو جان در یک قالب میشدند، مثل تلفنچی قزوین که از میانشان نصیب من بیچاره شده بود. از روز دوم که سن و سالم را پرسید که دیگر ولکن معامله نبوده تلفنش پشت تلفن گردیده مرتب دلش تنگ شده احوالم پرسیده قربان صدقه رفته به قزوین دعوتم مینمود و من با یادآوری اینکه درست است جوانام اما زن و بچه دارم رد میکردم.
نویسنده: تهران در قرن سیزدهم/ جعفر شهری/ انتشارات رسا
منبع: عصر اصفهان
ارسال دیدگاه
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد