درباره یک اسطوره

"من خواب میبینم که در یک سردابه قرون وسطایی سلاخی میشوم" روزی که این دیالوگ را برای حمید هامون می نوشت حتی تصورش را نیز نمی توانست بکند که سالها بعد این دیالوگ برای خودش جلوی دوربین بیرحم روزگار به نمایش دربیاید.

درباره یک اسطوره

عصر اصفهان ، عارف رفیعی ؛ منتقدسینما وتاتر

درباره یک اسطوره

درباره مردی صحبت میکنم که نه تنها از مهم ترین کارگردانان ایران است، بلکه جزو معدود کارگردان های تاریخ سینمای ایران است که سینمای ایران را متحول کرد. داریوش مهرجویی زمانی که سینما را کلاه مخملی ها احاطه کرده بودند یکی از فلسفی ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران یعنی گاو را با نگاه اگزستانسیالیستی به جامعه پیرامونش روی پرده نقره ایی برد.
مهرجویی در کنار مسعود کیمیایی،ناصر تقوایی و علی حاتمی از ستون های موج نوی سینمای ایران بوده است. به جرئت میتوان داریوش مهرجویی را یکی بنیان گذاران سینمای مدرن در ایران دانست.
داریوش مهرجویی علاقه خاصی به فلسفه داشت. آن قدر که رشته فیلمسازی را در دانشگاه نیمه تمام رها کرد تا بتواند در رشته فسلفه تحصیل کند. بی شک این علاقه ،یعنی فلسفه، در جهان فیلمسازی او نیز تاثیر به سزایی داشته است.
ما با این نگاه فلسفی در تمام فیلم های مهرجویی مواجه هستیم؛ گاو، دایره مینا،اشباح، لامینور و هامون، علی الخصوص هامون که به گفته خودش تحت تاثیر بخش از زندگی و تجربه شخصی خود آن را خلق نموده، به خوبی بیانگر نگاه فلسفی داریوش مهرجویی نسبت به مسائل جامعه ایست که در آن زندگی کرده است.
به جز فلسفه اقتباس نیز عنصری است که مهرجویی را با آن میشناسند. گاو داستان کوتاهی است غلامحسین ساعدی است، داستان اصلی درخت گلابی را گلی ترقی به نگارش در آورده، فیلمنامه سارا را در واقع بر اساس نمایشنامه خانه عروسک از هنریک ایبسن به رشته تحریر درآورده است.اما خودش کارهایش را اقتباس نمیدانست،چرا که به عقیده او اقتباس تقلید جزء به جزء از متن یا اثر اصلی میدانست که لازمه عملی شدن آن وفاداری نسبت به متن است.اما مهرجویی تغییرات چشمگیری در آثاری که فیلم هایش را بر اساس آن ها میساخت اعمال میکرد این تغییرات برای طرفداران ادبیات بسیار مشهود است و گاهی به مهرجویی به خاطر این تغییرات خورده میگرفتند. البته مهرجویی نسبت کارگردانانی همچون استنلی کوبریک به متن هایی که برمیگزید وفادار تر بود.
سوژه هایی که مهرجویی انتخاب میکرد نیز جالب توجه بودند. مانی حقیقی در مصاحبه ایی که با داریوش مهرجویی داشت پرسید که چرا پیش از انقلاب به سراغ سوژه هایی از طبقه فرو دست جامعه میرفت و پس از انقلاب به سراغ ثروتمندان؟ پاسخ مهرجویی این بود که پس از انقلاب طبقه فرو دست حاکم شده اند و دیگر برایش جذابیت چندانی نداشته اند. اما باید توجه داشت که نوک پیکان داریوش مهرجویی هیچ گاه ،چه پیش از نقلاب و چه پس از انقلاب، سوژه های خود را بر اساس طبقه اجتماعی انتخاب نمیکرد چون اساسا طبقه اجتماعی برای او اهمیت چندانی ندارد بلکه در عمل این ویژگی های خاص انسانی است که برای مهرجویی اهمیت دارد. مضوع حائز اهمیتی که بسیاری از کارگردانان حال حاضر ایران به آن توجه ندارند . چیزی که مهرجویی درک کرده بود این بود که این انسان ها هستند که جامعه را میسازند و باید آن ها را هدف گرفت نه خود اجتماع را.
داریوش مهرجویی تنها کارگردان، فیلمنامه نویس، نوازنده و رمان نویس نبود؛ بدون شک او یکی از تاثیر گذار ترین چهره های اجتماعی و از مهم ترین کارگردانان در تاریخ سینمای ایران بود که نه فقط در ایران بلکه در کل جهان از ارزش و اعتبار خاصی
برخوردار است.
روحش شاد و یادش گرامی

کد خبر: 139136

نویسنده: عارف رفیعی

منبع: عصر اصفهان

برچسب ها: , , , , , , , , , ,

ارسال دیدگاه

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

  • مجموع دیدگاهها: 0
  • در انتظار بررسی: 0
  • انتشار یافته: 0