برشی از کتاب منتشر نشده:
زندگی نامه شهید جهانگیر گرگین
تظاهرات و چاله آب (15)
سال 1357 اوج تظاهرات و اعتراضات مردم علیه رژیم شاه بود. هر وقت جهانگیر از مرکز آموزش کشاورزی علی آباد کمین شیراز به روستا برمیگشت رهبری تظاهرات را بر عهده میگرفت. جوانان را جمع میکرد و در کوچههای روستا که گاه براثر بارش باران خیس میشد به تظاهرات میپرداختند. شعارهای مرگ بر شاه و درود بر خمینی با صدای رسای جهانگیر فضای روستا را آکنده میکرد.
یکبار تصمیم گرفتند تظاهرات علیه رژیم شاه را در شب برگزار کنند. محل تجمع مردم مسجد امام حسن روستای زیارت بود. نماز جماعت به پایان رسید. جهانگیر بلافاصله از میان صفوف نمازگزاران بلند شد. بلندگوی دستی را به دست گرفت به مردم اعلام کرد که از همین مسجد در همین شب تظاهرات برگزار میشود. مراسم آغاز شد. یکی از بچهها شروع به شعار دادن کرد، مردم نیز با صدای بلند جواب میدادند. کمکم از مسجد بیرون رفتند. پیش از آن باران باریده بود. کوچهها پر از آب و گل بود. در همان سال قرار بود در روستا برقکشی کنند. چالههای تیر برق را کنده بودند؛ ولی هنوز تیرها را نصب نکرده بودند.
باران که باریده بود این چالهها پر از آبشده بود. بهطوریکه آب این چالهها با آب در کوچهها یکی شده بودند. شب بود و کوچهها همه تاریک. این بار جواد بلندگوی دستی را گرفت. بلندگو را در مقابل دهان قرار داد و شعارها را فریاد میزد و مردم نیز جواب میدادند. جواد رو به مردم، بلندگو به دست شعار میداد و عقب عقب میرفت. به ناگاه دریکی از این چالهها که پر از آب بود افتاد. تا سینه غرق در آب شد. جهانگیر بهسوی جواد شتافت، دستش را گرفت و از چالهی پر از آب بیرون آورد. گفت کُکا حواست به پشت سرت باشد. همگی از این صحنه خندهشان گرفته بود. جواد باهمان لباس خیس شعارها را ادامه داد.
راوی: دکتر جواد گرگین پسر عموی شهید
نویسنده: نصرالله شفیعی
منبع: عصر اصفهان
ارسال دیدگاه
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد