6 شهریور 1402 - 9:49 ق.ظ

از غمی که می خوریم (۷)

یادداشت های روزانه مدیر عامل انجمن حمایت زندانیان بوشهر

یک توصیه به رؤسای دانشگاه ها و مدیران مدارس

در یادداشت دیروز از زندگی دختری نوشتم که پس از مرگ مادر و زندانی شدن پدر، با سه برادرش روزگار بسیار سختی را می گذرانند.
همه ی بار مسئولیت بر عهده ی دختر می افتد. رفتار فهیمه با برادر کوچکترش بهرام آن قدر صمیمی است که بهرام او را مامان صدا کند. خواهر تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا سختی ها و مشکلات و درد و رنج ها، آن ها را درمانده و زمین گیر نکند.
مامان دست بهرام‌کوچولو را می گیرد و با خود به پارک می برد. شب ها او را در آغوش خود می خواباند دست به سرش می کشد او را می بوسد و برایش قصه می گوید. بهرام نیز با آرامش به خواب می رود.

فاصله دفتر انجمن تا منزل فهیمه آن قدر طولانی نبود که بتواند بیشتر از آنچه گفته شد وضعیت زندگی خودش را برای ما بگوید.
به خیابان مورد نظر رسیدیم، وارد کوچه ای شدیم و سپس یک فرعی دیگر، جلو در توقف کردیم. از ماشین پیاده شدیم. به برادرش زنگ زد تا آمادگی داشته باشند. به اتفاق خانم مددجو خانم سرتلیان وارد پارکینگ شدیم. برادرش در سوئیت را که در پارکینگ قرار داشت باز کرد. تعارف کرد ولی داخل نرفتیم. هنوز ساعت ۸ صبح نشده بود و رختخوابشان در اتاق پهن بود. هدف آشنایی از نزدیک بود. بهرام همان کوچک ترین پسر خانواده که تا آن موقع خواب بود با آمدن ما بیدار شد. سرش را از زیر پتو درآورد نگاهی کرد و دوباره پتو را روی سرش گرفت. فهیمه گفت بهرام جان بلند شو مهمان برایمان آمده؛ ولی او نمی خواست با لباس خواب با مهمانانش دیدار کند. همان جا که خوابیده بود با در ورودی سوئیت فاصله ای نداشت. نشستم و او را صدا زدم. در تردید بود که جوابم را بدهد یا خیر، پتو را کنار زدم بهش سلام کردم. دستی به سرش کشیدم حال و احوالی ازش پرسیدم. هر چند در ابتدا قدری نشان می داد که خجالتی است؛ ولی وقتی دید خیلی دوستانه و صمیمی داریم باهاش حرف می زنیم لبخندش را از زیر پتو حواله ما کرد. از روحیه اش و بعدش که شروع به بلبل زبانی کرد خوشم آمد‌. از درسش پرسیدم. کلاس پنجم بود و اول مهر به کلاش ششم می رفت. فهیمه گفت خدا را شکر معدلش همه خیلی خوب است‌‌. به او آفرین گفتم. گفتم بهرام جان اگر امسال هم خوب بخوانی و معدلت خیلی خوب بشود یک کارت هدیه ۷۰۰ هزار تومانی بهت می دهم. (این برنامه انجمن برای تشویق دانش آموزان مددجو است.) زیاد معطل نکردیم؛ ولی روحیه ای که بهرام داشت واقعا امیدوارم کرد. به فهیمه توصیه کردم همین طور ادامه بدهد و تلاش کند روحیه برادرش را شاد نگه دارد.
برادر دیگرش تازه در رشته انسانی دیپلم گرفته بود. می گفت به خاطر مشکلاتی که داشته نمره برخی درس هایش خوب نبوده و می خواهد با امتحان مجدد نمره ها را ترمیم کند. به او هم توصیه های لازم را کردم. به او یادآور شدم که اراده ی تو مافوق همه ی مشکلات است. می توانی با اراده ی قوی کوه مشکلات را در هم نوردی و به قله موفقیت دست پیدا کنی هرچند شرایط روزگار بر وفق مراد شما نبوده است. به او گفتم موقعیت شما هم دشوار و هم شکننده، مثل هر انسانی دو راه در پیش داری، یک راه که عزم و اراده، سلاح محکم و خلل ناپذیر توست و تو را در مسیر در هم شکستن مشکلات کمک می کند و یک راه نیز ضعف و ناامیدی و ناتوانی و خود را به امواج دریا سپردن است. می توانی دیوار ساحل باشی و محکم در برابر امواج مشکلات بایستی و می توانی خاشاکی باشی و خود را به دست امواج بسپاری تا به هر سو پرت شوی.
خداحافظی کردیم؛ ولی همچنان در فکر حکم اعدام پدرشان بودم. فهیمه می گفت واقعا دیگر گیج شده ام، نمی دانم چه کاری باید بکنم که پدرم نجات پیدا کند. در باره ی رضایت خانواده ی شاکی پرسیدم. گفت رضایت که اصلا نمی دهند. در مورد پرداخت دیه نیز زن و فرزندانش می پذیرند؛ ولی پدر مقتول که حدودا نود سال دارد رضایت نمی دهد و می گوید الا و بالله باید اعدام شود. تازه بر فرض که دیه را هم قبول کنند، معلوم نیست چه مبلغی پیشتهاد می دهند. در ‌هیچ شرایطی ما نمی توانیم از عهده ی دیه برآییم.
درست است که دیه یک مبلغ مشخص دارد؛ ولی برای رضایت آن ها هر مبلغی خواستند می توانند پیشنهاد بدهند. فهیمه می گفت هر راهی که در ذهنم‌مرور می کنم به بن بست می رسم.
به یاد ستاد دیه افتادم و جشن گلریزان که هر ساله عده ای را از قصاص نفس یا مجازات سنگین آزاد می کنند؛ ولی یادم آمد که این مربوط به جرائم غیر عمد است و جرم این پدر قتل عمد است. هرچند حکم در مراحل اولیه است و حق اعتراض برای متشاکی محفوظ است؛ ولی محتوای رأی صادره نشان می دهد که بعید است در رأی تجدید نظر تغییری ایجاد شود. باید منتظر دست های خیرین ماند که با درک شرایط فرزندان این خانواده به کمک این فرد بشتابند.

پایگاه خبری عصر اصفهان نیوز نسبت به مطالب مندرج بالا هیچ گونه مسئولیتی ندارد.

کد خبر: 136822

نویسنده: نصرالله شفیعی

منبع: عصر اصفهان

برچسب ها: , ,

ارسال دیدگاه

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

  • مجموع دیدگاهها: 0
  • در انتظار بررسی: 0
  • انتشار یافته: 0