ناصر بهرامی شاعر و هنرمندی توانا
در میانه راه لنجان به النجان قدیم، آنجا در میان کشتزارهای سرسبز کنار زنده رود و بر فراز تپهای نسبتا بلند و مشرف بر دشت و بوستانهای کهن شهر دیزیچه، اقامتگاهی خودنمایی می کند که خلوتگاه و محل بیتوته تنهاییهای استاد ناصر بهرامی است.
عصر اصفهان به قلم عباس مهری اردستانی،
همان دیاری که تاروپودش یاد مادر و بوی مادر را هماره برایش زنده می کند و دست نوازشگرش را هنوز پس از گذشت 7 دهه احساس می کند تا در تنهایی هایش به سرودن شعر بپردازد و تراوشهای ذهنی خویش را آشکار سازد،
استاد ناصر بهرامی که در پانزدهم فروردین ماه امسال 74 سالگیش را به جشن نشست، زاده 1328 خورشیدی در مسجد سلیمان و از پدر و مادری با تبار اصفهانی می باشد. در این رهگذر محروم ماندن از نوازشهای مادرانه آنهم در 6 سالگی سختی های فراوانی را برایش به همراه داشته، همان دشواری هایی که موجب مکاشفه و تامل در وجودش گشت تا به گفته خود، مشقات دوران زندگی باعث شعله ورشدن ذوق شعر، ادبیات و هنر در وی گردد و حتی خود را سپاسگزار کسانی بداند که موجبات این سختی را فراهم کردند و باعث شکوفایی و بروز آن شدند چرا که به باور او خداوند اگر چیزی را از انسان گرفت در عوض چیزهای گرانبهای دیگری را جایگزین آن کرده و به او هدیه خواهد داد .
او که فراگرفتن آواز را نخست از پدر و بعدها بصورت علمی از استاد شادروان جلال تاج اصفهانی در مرکز فرهنگی رادیو و تلویزیون اصفهان آموخته است، بهره مندی از صدای خوش را میراث گرانبهای نیاکانی می داند که این ودیعه الهی را در راه شعائر مذهبی بکار برده و از روزگار سلطنت قاجار بر ایران از آن برخوردار بودند.
بنا به گفته استاد بهرامی نخستین سالهای دهه 40 خورشیدی مصادف شد با دوران بازنشستگی پدر و اسکان دائم خانواده در اصفهان، همان مهاجرتی که ناصر بهرامی آن را مغتنم شمرد تا ذوق و شوق خود را در فراگیری هنر آواز که از کودکی شیفته آن بود آشکار سازد؛ بدین ترتیب که طی چندین سال و به هــمراه یارانی همچون علیرضا افتخاری، زنده یاد ناصر یزدخواستی و زنده یاد امین الرعایا به خدمت استاد جلال تاج اصفهانی رسید و متواضعانه هر آنچه را که استاد بیان میکرد بخاطر می سپرد و از خرمن دانش وی خوشه چینی می کرد.
تقدیر چنین بود که استاد ناصر بهرامی پس از فراغت از تحصیلات متوسطه و عالی، آموزگاری و دبیری پیشه کند و از آنجا که در کار خویش آزموده بود، نهادهای وابسته به ارتش از وی دعوت کردند تا دانستنیهای خویش در رشته مکانیک را در اختیار نظامیان کشور قرار دهد و آنان را در امر آموزش یاری کند. بنابراین نخستین سالهای خدمت وی در زادگاهش مسجد سلیمان سپری گشت و در آن شهر هنرمندانی روشن ضمیر همچون محمد مراد دارابی را ملاقات کرده و اولین بار حنجره-اش را با آوایی دل انگیز در رادیو اهواز صیقل داد.
استاد ناصر بهرامی رهسپاری اش را به حوزه شعر و ادبیات از همان اوان دبیرستان می داند همان دورانی که بنا به گفته وی، احساسی درونی در ذهن و دلش در حال جوشیدن بود تا علاقمندی اش را به شعر و ادبیات موجب شود. با این وجود و علیرغم اهمیت دادن به آن، این استاد سید علی صالحی بود که در سال 1351 در سفری به سمت اهواز از تراوشهای ذهنی ناصر بهرامی تقدیر کرد و او را تشویق نمود تا شعر و ادبیات را بصورت جدی دنبال کند. در حقیقت استاد سید علی صالحی به او تلنگری زد که یادآور شعری در مجموعه نامههای اوست، آنجا که می گوید: آسمان فردا صاف و هوای رفتن ما آفتابی است،پس تو هم بلند شو بگو “ها” و برو.
با پیروزی انقلاب و آغاز تجاوز ارتش بعثی عراق به خاک میهن، ناصر بهرامی به هوانیروز اصفهان منتقل شد تا جنگ ناخواسته، او را با چشم شیشهای یا دوربین فیلم برداری آشنا کند و به عنوان خبرنگار و تصویر بردار به جایی بَرَد که برخلاف طبع شاعرانه اش شاهد پرپر شدن لالههای میهن باشد و آنان را در تاریخ به ثبت برساند.
چهره ماندگار در ادبیات و هنر نیروهای مسلح در سال 1391 که مولف چندین جلد کتاب از جمله سینه سرخان دیار من، هلی شات، دلربایی و مثنوی پرواز می باشد، بر این باور است که هنوز هم در 74 سالگی آتش عشق افروخته و تابان در نهادش شعله می کشد.
لینک کوتاه: https://asreesfahannews.ir/?p=136618
کد خبر: 136618
نویسنده: عباس مهری اردستانی
منبع: عصر اصفهان
ارسال دیدگاه
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد