23 بهمن 1402 - 10:00 ق.ظ

برشی از کتاب منتشر نشده:

زندگی نامه شهید جهانگیر گرگین

قسمت چهارم (تقسیم حقوق)

زندگی نامه شهید جهانگیر گرگین

جهانگیر و سهراب و فتح‌الله محمدی (۱) در مرکز کشاورزی علی آباد کمین شیراز هم‌کلاس بودند. آن سه نفر ارتباطی صمیمی باهم داشتند. وضع مالی هر سه نفر خوب نبود. گاه مجبور می‌شدند برای کمک‌هزینه زندگی در روزهای جمعه به شیراز بروند، کاری موقتی پیدا کنند و درآمدی هرچند اندک به دست بیاورند.
عصر پنج‌شنبه‌ای بود هر سه نفر به شیراز رفتند. پس از کلی مراجعه به این‌طرف و آن‌طرف، سرانجام در یک کارخانه تولید آرد مشغول به کار شدند. هیچ‌کدام ازنظر جسمی درحد یک کارگر معمولی نبودند. در این میان سهراب از همه کوچک‌تر و ریزتر بود. صاحب کارخانه گفت شما سه نفر به‌اندازه دو نفر می‌توانید کارکنید بنابراین من مزد دو نفر را به شما می‌دهم.
جهانگیر و سهراب را یک نفر حساب کرد و فتح‌الله محمدی را که هیکل درشت‌تری داشت یک نفر. چاره‌ای نبود. احتمال نمی‌دادند که در آن فرصت کوتاه بتوانند کار دیگری پیدا کنند. بچه‌ها از اول غروب تا اذان صبح کیسه‌های 80 کیلویی آرد را پر می‌کردند و به ته سالن می‌بردند.
بعداً این کیسه‌ها را وزن می‌کردند و به کناری می‌گذاشتند. کارخانه بدون درنگ و بدون هیچ توقفی گندم‌ها را آرد می‌کرد. این سه نفر مجبور بودند کیسه‌ها را به‌سرعت پر کنند. با کوچک‌ترین وقفه‌ای ظرف زیر قیف پر می‌شد و بر زمین می‌ریخت. به همین خاطر آن‌ها تا صبح لحظه‌ای امکان استراحت برایشان وجود نداشت.
وقت صبح بود. خسته‌وکوفته دست از کار کشیدند. صاحب کارخانه پول اندکی شاید به‌اندازه حقوق دو کارگر به آن‌ها داد. نایی برایشان نمانده بود. صبح جمعه بود و نیاز به استراحت و یک خواب درست‌وحسابی داشتند. با خود گفتند اگر بخواهیم به مسافرخانه‌ای برویم باید علاوه بر این مزدی که گرفته‌ایم یک مقدار هم رویش بگذاریم. تصمیم گرفتند در یک پارک روی صندلی دراز بکشند. هرچند نگهبان پارک گاه گاهی آن‌ها را از خواب بیدار می‌کرد و نمی‌گذاشت یک خواب خوب بروند؛ ولی تااندازه‌ای توانستند رفع خستگی کنند.
قبل از خارج شدن از پارک، قرار شد دستمزد را بین خودشان تقسیم کنند. جهانگیر و فتح‌الله به کناری رفتند. آهسته باهم سخنانی ردوبدل کردند. جهانگیر نزد سهراب رفت و گفت ما به این نتیجه رسیدیم که تمام دستمزد را به تو بدهیم. سهراب در ابتدا نپذیرفت. هر سه نفر از سر شب تا صبح لحظه‌ای استراحت نکرده‌ بودند. برای سهراب سخت بود که این مقدار پول را فقط برای خود بردارد. جهانگیر و فتح‌الله تصمیمشان را گرفته بودند. آن‌ها می‌دانستند که وضع اقتصادی سهراب از آن‌ها پایین‌تر است. هر طور بود پول را به او دادند.
سال ها گذشت انقلاب اسلامی پیروز شد، جنگ تحمیلی شروع شد. جهانگیر و فتح الله که آن شب از حقوقشان گذشتند این بار برای حفظ اسلام و ایران از جانشان گذشتند.

(۱) فتح‌الله محمدی اهل روستای سربست دشتستان، متولد 1339 و از هم کلاسی های جهانگیر، از رزمندگان دفاع مقدس و عضو کمیته انقلاب اسلامی، که در تاریخ 23/7/1359 در شهر خرمشهر به شهادت رسید.
راوی: سهراب گرگین پسر عمو و هم کلاس شهید

کد خبر: 142264

نویسنده: نصرالله شفیعی

منبع: عصر اصفهان

برچسب ها: , , ,

ارسال دیدگاه

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

  • مجموع دیدگاهها: 0
  • در انتظار بررسی: 0
  • انتشار یافته: 0