یادداشت های روزانه مدیر عامل انجمن حمایت زندانیان بوشهر؛

از غمی که می خوریم

 یکی از برنامه های مهم‌در تشخیص و درک مشکلات مردم و حوزه های تحت مدیریت بازدید است. بازدید نزدیک همه چیز را برای انسان روشن می کند. برهمین‌مبنا برنامه امان‌این است که هر هفته با خانواده های تحت پوشش زندانیان دیداری داشته باشیم.

از غمی که می خوریم (۱۲)

عصر اصفهان به قلم دکتر نصر الله شفیعی،

از نزدیک وضعیت زندگی آن ها را ببینیم. به پای درد دل های آن ها بنشینیم و اگر در توانمان باشد مشکلی از انبوه مشکلات آن ها را حل کنیم. چند روز پیش به اتفاق دکتر مهرانگيز رئیس کل دادگستری استان که الحق از مدیران تراز نظام جمهوری اسلامی و قوه ی قضائیه علوی است و همچنین برادر عزیزم جناب آقای حسینی مدیر کل زندان های استان، سری به یکی از خانواده های زندانیان زدیم. خانمی که شوهرش در زندان‌بود در اتاقی حدودا سه در چهار با سه فرزندش زندگی می کردند. همه ی وسایلشان در همین اتاق بود. روی وسایلشان پارچه انداخته بودند تا در معرض دید نباشد. درکنار آن یک آشپزخانه در اندازه یک در دو بود. دیوار کوتاه آن با گذاشتن چند بلوک روی هم آن هم با ملات گچ درست شده بود که با کوچکترین ضربه فرو می ریخت. سقف آن نیز از یک ایرانیت درست شده بود. یک کولر گازی پنجره ای در اتاق روشن بود؛ ولی گویا هیچ کولری روشن نبود.

در تعجب بودیم که چگونه با این گرما شب و روز را سپری می کنند. یخچال کهنه ای آن سوی اتاق ناله می کرد‌. خانم مددجو می گفت این یخچال نیز مال خودمان نیست از کسی قرض گرفته ایم. تا الآن صاحب یخچال چندین بار پیام داده که یخچال را خودم نیاز دارم آن را برگردانید. خانم مددجو همان طور که آب دهانش را قورت می داد و ناامیدی در واژه واژه ی سخنانش موج می زد گفت چاره ای نداریم باید این یخچال را به صاحبش برگردانیم. واقع مطلب شنیدن هر کلامی از این خانم برای همه ی ما دردناک بود. ما یک انجمن داریم که جز کمک مردمی هیچ راه درآمدی نداریم. فرزندان این خانم در گوشه ای کز کرده بودند و هیچی نمی گفتند. یکی از آن‌ها نیز به نوعی دچار عقب ماندگی ذهنی بود که توانایی تحصیل نداشت.

مادرش او را پیش یک مکانیک فرستاده بود تا شاید بتواند مهارتی یاد بگیرد و از ابن راه برای آن ها کمک خرجی تأمین کند. با هر سؤالي که از آن ها می کردیم جز کلماتی کوتاه پاسخی نمی شنیدیم. هر سخنی که آن خانم می گفت لای زخمی از مشکلات زندگی آن ها را باز می کرد‌. در چهره ی رئیس کل اندوهی عمیق را می دیدم. سرش را به زیر انداخته بود و فقط گوش می کرد. می دانستم در ذهنش دارد همه ی راه ها را می رود تا بتواند حداقل کمکی به این خانواده بکند. ناگهان تأملی کرد گوشی را از جیبش بیرون آورد با شخصی تماس گرفت. وقتی با زبان ترکی شروع به صحبت کرد فهمیدم با یکی از دوستان همشهری اش در آذربایجان دارد صحبت می کند.

صحبت ها نشان می داد که طرف مقابل فرد خیر و صاحب سرمایه ای است که دستی بر کمک به دیگران دارد‌. با اظهار رضایتی که از کلامش هویدا بود با آن فرد خداحافظی کرد‌. با همان تماس تلفنی قول کمک ۲۰۰ میلیون تومان را از دوستش گرفت‌.

شماره انجمن را از من گرفت برایش فرستاد و گفت فردا تا قبل از ظهر به حساب انجمن واریز می شود. خدا را شکر کردم‌. قرار شد فردا یک کولر و یک یخچال برای این خانواده خریداری کنیم. به فرزندانش قول دادیم که اگر درس هایشان را خوب بخوانند هدایایی نیز به آن‌ ها بدهیم.

خداحافظی کردیم. به منزل برگشتم. خدا را شکر کردم‌ از اینکه می توانیم یک مشکل از صدها مشکل این خانواده را بر طرف کنیم. نزدیکی های ظهر روز بعد بود که یک پیامک مژده ی کمک ۲۰۰ میلیونی آن انسان نیکوکار را به من داد. به رئیس کل اطلاع دادم که پول واریز شد‌.

روز بعد با یک کولر گازی و یخچال به منزل آن زندانی رفتیم. تا ظهر همه چیز تمام شد. هم یخچال و هم کولر نصب شد. وقتی باد خنک کولر فضای منزل را درهم می نوردید و لبخند رضایت را از لبان فرزند این خانواده می دیدم یکی از بهترین لحظات زندگی ام بود. نصرالله شفیعی، اول شهریور ۱۴۰۲ *** با سپاس از همه ی سرورانی که دیروز دست های سخاونشان به سوی خانواده های زندانیان گشوده شد.

شماره کارت انجمن حمایت زندانیان بوشهر ۶۰۳۷۹۹۷۵۹۹۶۳۶۴۱۳ شماره حساب۰۱۰۳۱۷۹۶۸۹۰۰۶ بانک ملی

 

*توجه پایگاه خبری عصر اصفهان نیوز نسبت به مطالب فوق هیچگونه مسئولیتی ندارد.

کد خبر: 136624

برچسب ها: , , ,

ارسال دیدگاه

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

  • مجموع دیدگاهها: 0
  • در انتظار بررسی: 0
  • انتشار یافته: 0