12 دی 1402 - 2:00 ب.ظ

نفع شخصی، از اسمیت تا فروید

تمام نظام اقتصاد متعارف، روی یک مبنای غلط بنا شده به اسم "نظم طبیعی و غریزی". طبق این "نظم طبیعی و غریزی" انسان به دنبال نفع شخصی و حداکثر کردن سود خود است. طبق همین نظریه "نظم طبیعی و غریزی"، انسان به جنس مخالف خود علاقه دارد و دوست دارد تا جایی که می تواند با افراد بیشتری از جنس مخالف، رابطه جنسی برقرار کند.

نفع شخصی، از اسمیت تا فروید

عصر اصفهان ، سید مهدی متین

فروید می گوید سرکوب انگیزه جنسی باعث می شود که عقده هایی در انسان به وجود آید و انسان عقده ای به جامعه آسیب می زند. پس نفع عمومی جامعه در آن است که افراد آزاد باشند با همه رابطه جنسی داشته باشند. غرب این نظریه را پذیرفته و به نتایج آن که فروپاشی نهاد خانواده، فرزندان نامشروع، خشونت، جرم و جنایت و … است تن داده است.

سوالی که باید از خود بپرسیم این است: ما چطور نظریه “نظم طبیعی و غریزی” را در بعد فرهنگی رد می کنیم ولی در بعد اقتصادی می پذیریم؟  بله وضعیت موجود این است که انسانها نسبت به جنس مخالف، علاقه دارند و به دنبال حداکثر کردن و تنوع بخشی به  لذت جنسی خود هستند. ولی وضعیت مطلوب چیست؟

وضعیت مطلوب این است که انسانها خود را کنترل کنند و نیازهای جنسی خود را فقط از طریق همسر خود تامین کنند. اتفاقا نفع عمومی جامعه، اینگونه فراهم می شود نه آنطور که فروید می گوید با آزادی جنسی.

در بعد اقتصادی هم بله وضعیت موجود این است که انسان به دنبال نفع شخصی و حداکثر کردن سود خود است. انسان دوست دارد کار نکند و پول به دست بیاورد. انسان موجودی طماع و تنبل است (تمام این جملات را اسمیت و هابز و دیگر اندیشمندان غربی درباره انسان گفته اند). اما وضعیت مطلوب چیست؟

آنها توجیه می کنند که “اگر همه افراد به دنبال نفع شخصی باشند، نفع جمعی هم تامین می شود”.  اما دروغ می گویند. حاصل ۲۰۰ سال تجربه غرب، جلوی چشم ماست. یک ضرب المثل هست که می گوید:

“نام بلند، شهر ویران”

غرب نامش بلند است، ولی از درون ویران است. البته ما فقط آن بخش هایی از جهان را می بینیم که رسانه های جریان اصلی برجسته می کنند.

می بینیم که از ۱۰ کشور مرفه جهان، ۹ تای آنها در قاره اروپا هستند، اما ۲۲۰ هزار کشته در اروپا بر اثر سرما را نمی بینیم.

می بینیم که آمریکا بالاترین سرانه مصرف گوشت در جهان را دارد، اما ۴۱ میلیون گرسنه در آمریکا را نمی بینیم.

می بینیم که نرخ تورم در آمریکا زیر ۴ درصد است، اما نمی بینیم که ۱۴۳ میلیون شهروند آمریکایی قادر به تامین هزینه های ابتدائی خود مانند غذا و اجاره مسکن نیستند.

می بینیم که لندن مهمترین محل سرمایه گذاری جهانی است، اما نمی بینیم که بیش از ۱۰ هزار کارتن خواب شبها را در خیابان های این شهر سپری می کنند.

پیشرفت صنعتی ژاپن و کره جنوبی را می بینیم، ولی آمارهای وحشتناک افسردگی و خودکشی در این دو کشور را نمی بینیم.

می بینیم که قطر درآمد بسیار بالایی دارد، ولی نمی بینیم که این درآمد بالا حاصل کار و بردگی نیروی کار هندی و پاکستانی و … است که ۹۰ درصد ساکنان قطر را تشکیل می دهند و از این درآمد هنگفت بی بهره اند و دارند استثمار می شوند.

می بینیم که کشوری مثل بنگلادش رشد اقتصادی دارد، ولی نمی بینیم که مردمش به لحاظ نیروی کار مفت و ارزان مستعمره شرکتهای آمریکایی و اروپایی شده اند و دارند له می شوند.

می بینیم که بازار آزاد، کیک اقتصاد جهان را بزرگ کرده است، ولی نمی بینیم که بازار آزاد جهت دارد. و جهتش هم به سمت جیب های سرمایه داران است.

نمی بینیم که فرجام ایده اقتصاد آزاد، دنیایی شده است که در آن ۲۶ نفر به اندازه ۳/۸ میلیارد نفر ثروت دارند.

تمام اینها به خاطر این است که اقتصاد آزاد غرب روی یک مبنای غلط بنا شده است: “اصالت لذت و نفع شخصی”

خشت اول گر نهد معمار کج   تا ثریا می رود دیوار کج

کد خبر: 140860

نویسنده: سید مهدی متین

منبع: عصر اصفهان

برچسب ها: ,

ارسال دیدگاه

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

  • مجموع دیدگاهها: 0
  • در انتظار بررسی: 0
  • انتشار یافته: 0