انتظار میرود که شاه تا ده سال آینده فعالانه در قدرت باقی باشد
این نتیجهگیری گزارشی کاملاً سری دربارۀ آیندۀ شرایط سیاسی ایران بود که تحلیلگران سازمان سیا در آبانماه سال ۱۳۵۷ به دولت ایالات متحده ارائه کردند. ۱۰۰ روز بعد، پادشاهیِ ۳۷سالۀ محمدرضا پهلوی سقوط کرد
انقلاب اسلامی ایران از همان لحظۀ پیروزی چالشی دشوار پیش پای تحلیلگرانی گذاشت که وضعیت ایران را مطالعه میکردند: چرا هیچ کس نتوانسته بود انقلابی چنین سهمگین را پیشبینی کند؟
چیزی که انقلاب را ممکن کرد، تثبیت این تصور درذهن مردم بود که انقلاب«ممکن» است و بهبود یا تعدیل و اصلاح «ممکن» نیست. در اواخر تابستان ۱۳۵۷، جنبش در ذهن بسیاری از ایرانیانی که بیرون از دایره انقلابیون بودند «ممكن» به نظر می رسید. بنا به گفته یکی از شاهدان: «ناگهان، این احساس به وجود آمد که دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست» و اعتراض ممکن است «تغییر بنیادینی در کشور به وجود بیاورد ». بخش عمده تشکیلات مذهبی نیز کم و بیش همراه شده بود. دیگر میشد انتظار داشت که جنبش بتواند معترضان پرشماری را جمع کند. چنین انتظاراتی «خودمحقق کننده» بودند، چنانکه میزان مشارکت در اعتراضات به سرعت از زیر چند ده هزار نفر به بالای یک صدهزار نفر رسید.
در پاییز ۱۳۵۷، ایرانیان جنبش را دارای چنان حمایت مردمی عظیمی میدانستند که آنهایی که هنوز مخالف آن بودند مجبور شدند تا نگرانی هایشان را به طور عمومی به زبان آورند. حتی فرماندهان ارتش، وقتی داشتند برای سرکوب نقشه می چیدند، نگران بودند که تصویر محبوبیت مردمی جنبش ممکن است انضباط سربازان را تحت تأثیر قرار دهد. اگرچه جنبش قرار نبود تا چندین ماه آینده قدرت را به طور رسمی در دست بگیرد، اما نقطه پیروزی را می توان آبان ۱۳۵۷ در نظر گرفت، یعنی همان وقتی که شاه آخرین تیر ترکش خود را با روی کارآوردن یک دولت نظامی پرتاب کرد. این حرکت نتوانست ذهنیت عمومی درباره ناگزیربودن انقلاب را توقیت کرد، و این ذهنیت ایران را حکومت ناپذیر کرده بود. ایرانیان همچنان از ظرفیت سرکوبگری دولت هراس داشتند، اما با جمعیتی میلیونی در اعتصابهای اعتراضی شرکت می کردند. …
داستان داستان یک جنبش امکان پذیر است. لزومی نداشت که ماجرا به این ترتیب پیش برود. امکان داشت خمینی پیروانش را بسیج نکند. محتمل بود که نیروهای پیشگام نتوانند شبکه مساجد را به تسخیر خودشان درآورند. ممکن بود شبکه مساجد آن قدری بزرگ نباشد که عامه ایرانیان را قانع کند که جنبش ممکن است. ظهور امکان پذیری می توانست به همان سرعتی که پدیدار شده است ناپدید گردد. امکان پذیری توضیح نمیدهد چرا جنبش به آن شکلی که داشت، درآمد. امکان پذیری، به یک معنا، چیزی را پیشبینی نمیکند. امکانپذیری بر تنوع و سردرگمی اعتراضات تمرکز میکند و در جهت مقابل طرح های پیش بینی عطف به ماسبق قرار میگیرد. به این معنا، نه نوعی تبیین بلکه سبکی از ضدتبیین است. ضدتبیین، به جای آنکه در زندگی اجتماعی به دنبال الگوهای تکرار شونده باشد، به تشریح لحظه های پیش بینی ناپذیر میپردازد، برهه هایی که الگوها به هم می ریزند یا از میان می روند. ضدتبیین، به جای آنکه بر رفتارهای معمول تأكید کند، بر نمونه های غیرعادی، و داده های آماری «پرت» پای میفشارد. تمرکز بر حاشیه ها به ما یادآوری می کند که کل بافت زندگی اجتماعی -تمام آن رفتارها و نهادهایی که مفروض میگیریم و تغییرناپذیر میدانیمشان – می تواند آسیب پذیر و شکاف پذیر باشد؛ این بافت پایدار میماند، تنها به این خاطر که انتظار جمعی ما این است که پایدار بماند .
انقلاب تصورناپذیر در ایران
عکس: بهمن جلالی
نویسنده: چارلز کورزمن/ نشر ترجمان
منبع: کانال سهند ایرانمهر
ارسال دیدگاه
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد