فلسفه نام کربلا چیست؟
وقتی امام حسین (ع) در روز دوم محرم به کربلا رسید، از نام آن سرزمین پرسید و هنگامی که اسم کربلا را شنید، فرمود خدایا از اندوه و بلا به تو پناه می برم.
علی بن طاووس معروف به سید بن طاووس در کتاب اللهوف علی قتلی الطفوف؛ آهی سوزان بر مزار شهیدان درباره وقایع عاشورا می نویسد:
راوی میگوید: سپس حسین برخاست و سوار شد و حرکت کرد ولی سپاهیان حر گاهی جلوگیری از حرکت میکردند و گاه حضرت را از مسیر منحرف. تا روز دوم محرم به سرزمین کربلا رسید.
چون به آنجا رسید فرمود: نام این زمین چیست؟
عرض شد: کربلا.
گفت: خداوندا من از اندوه و بلا به تو پناه میبرم. سپس فرمود: اینجا سرزمین اندوه و بلاست. فرود آیید که بارانداز و قتلگاه و مدفن ماست. جدم رسول خدا این را به من خبر داد.
پس جمله خیمه زدند و حر و سربازانش نیز در سوی دیگری فرود آمدند.
حسین نشست و به اصلاح شمشیر خود پرداخت و در ضمن اشعاری در مذمت دنیا خواند: ای دنیا! اف بر دوستی تو که بسیار از دوستان و خواستارانت را سپیده دمان و شامگاهان به کشتن میدهی و هرگز به بدیل آنان قناعت نمیورزی…
زینب دختر فاطمه اشعار را شنید و گفت: برادرم، کسی این سخنها را میگوید که به کشتهشدن خود یقین داشته باشد.
فرمود: آری خواهرم.
زینب گفت: وای چه مصیبتی! برادرم خبر مرگ خود را به من میدهد.
راوی میگوید: زنان همه گریان شدند و به صورتشان سیلی زدند و گریبان چاک کردند.
امکلثوم فریاد میزد: وای یا محمد، وای یاعلی…، ای وای از بیچارگی که پس از تو در پیش داریم ای حسین.
پس حسین امکلثوم را تسلی داد: خواهرم! تو به وعدههای الهی دلگرم باش که ساکنان آسمانها همه فانی میشوند؛ اهل زمین همه میمیرند و همه مخلوقات جهان هستی راه نیستی را میپیمایند. خواهرم امکلثوم! و تو ای زینب! و تو ای فاطمه! و تو ای رباب!، به هوش باشید وقتی کشته شدم گریبان پاره نکنید و صورت نخراشید و سخنان بیهوده بر زبان نیاورید.
در روایتی دیگر، زینب که در گوشهای با زنان و دختران نشسته بود، همین که این اشعار را شنید، سر برهنه و دامنکشان بیرون شد و نزد برادر آمد و گفت: آه چه مصیبتی! کاش مرگ به زندگی من پایان میداد.
حسین نگاهی به خواهر کرد و فرمود: خواهرم، دامن شکیبایی را شیطان از دستت نگیرد.
زینب گفت: پدر و مادرم به قربانت، راستی به زودی به قتل میرسی؟
گریه راه گلوی حسین را گرفت و چشمها پر از اشک شد و فرمود: اگر مرغ قطا (۱) را میگذاشتند، در آشیانه خود میخوابید.
زینب گفت: واویلا، تو به ظلم کشته میشوی؟ این زخم بر دل من عمیقتر و تحملش سختتر است.
زینب این را بگفت و دست برد و گریبان چاک زد و بیهوش روی زمین افتاد.
حسین برخاست و آب به سر و صورت زینب فشاند تا به هوش آمد. سپس تا آنجا که میتوانست مصیبتهای پدر، مادر و جدش را یادآور شد و تسلایش داد.
منبع: لهوف، سید بن طاووس، مترجم: سیداحمد فهری زنجانی
(۱) مرغ قطا: جزو پرندگان پر صداست و چه به هنگام پرواز و چه در وقت دانه چینی با صدایی شبیه به غو غو کردن به نحو دلنشینی آواز میخواند.
ارسال دیدگاه
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد