تاریخ اصفهان؛
نظام آموزشی در اصفهان صفویه 4
مدیریت مکتب های اصفهان تنها مختص به ملایان نبود. برخی از بانوان نیز مکاتبی را در خانه های خود دایر کرده و به آموزش کودکان خردسال و دختران مشغول بودند.

عصر اصفهان، به قلم پیمان کلانتر معتمدی،1 نحوه آموزش کودکان عوام با کودکان فرزانگان و دانشوران متفاوت بود. این گروه از جامعه مسئولیت آموزش و پرورش کودکان را خود بعهده می گرفتند و آنها را در خانه های خود آموزش می دیدند.
در آن روزگار فرستادن کودکان به مکتب برای ادیبان و دانشوران به نوعی کسر شأن بحساب می آمد و حتی المقدور از این کار اجتناب می کردند. ایشان تمامی ملزومات مورد نیاز کسب دانش فرزندان خود را در خانه مهیا می کردند.
2 در دربار پادشاهان نیز فرایند آموزش علم و دانش در جریان بود. آموزگارانی که وظیفه آموزش و تربیت شاهزادگان را برعهده داشتند به اتابک موسوم بوده و بسیار مورد احترام درباریان قرار داشتند. علاوه بر شاهزادگان، وظیفه آموزش فرزندان امیران ارشد سپاه و دولتمردان و ساکنان دربار نیز برعهده اتابک بود و شخص پادشاه به طور مستقیم بر روال آموزش آنها نظارت داشت .
3 برخی از کودکان خدمه دربار و حتی غلامان نیز که با استعداد و باهوش به نظر می آمدند نیز در بین شاگردان اتابک حاضر بوده و به تحصیل دانش مشغول بودند.
4 آنچه از آن دوران بسیار قابل توجه به نظر می آید این است که فرزندان پادشاه و به ویژه ولیعهد او کمترین سهم را در کسب علم و مهارت داشتند .
این سیاست پادشاهان صفوی بود که شاهزادگان را تا حد ممکن در امر آموزش محدود می کردند و از جامعه دور نگاه می داشتند . این بدان سبب بود که هیچ شاهزاده ای با کسب آگاهی و ارتباط با جامعه پیرامون خود درصدد توطئه و کودتا برعلیه پادشاه وقت نباشد. پادشاهان پس از شاه عباس اول نسبت به شاهزادگان خود بسیار بدبین و ظنین بودند .
ریشه این بدبینی به دوران شاه عباس باز می گردد .
یکی از شاهزادگان این پادشاه بنام صفی میرزا که منسب ولایت عهدی نیز داشت به پدر خود خیانت نمود و سودای برکناری او و جانشینی خود را در سر می پروراند.
هنگامی که شاه عباس از این توطئه آگاه گردید پس از دستگیری و حبس ولیعهد خود دستور داد تا چشمان او را کور کرده و سپس به قتل رسانند تا برای دیگر شاهزادگان موجب عبرت گردد.
از آن پس شاه و دیگر پادشاهان پس از او نسبت به شاهزادگان بسیار بدبین بوده و جانشینان پس از خود را بدون کسب دانش و تجربه در حصر خانگی نگاه می داشتند .
از همین روست که هرچه به پایان سلسله صفویه نزدیک تر می شویم شاهد پادشاهانی ضعیف النفس، بی تدبیر، جاهل و خرافاتی هستیم و همین سقوط شخصیتی در آخرین پادشاهان این سلسله موجبات سقوط ایشان و استیلای محمود افغان براین سرزمین را فراهم آورد.
این جانشینان در تمامی دوران جوانی خود از درک محضر اساتید و فرزانگان بی بهره بوده و خرافات و موهومات بسیار بیشتر از دانش در تکوین شخصیت ایشان موثر بود .
منابع؛
75 دون ژوان ایرانی. ص – 1
41 ص تذکره حزین – 2
– تشکیلات آموزشی ایران در دوران صفویه ص 330. 3
سفرنامه مینورسکی ص 132. – 4
نویسنده: پیمان کلانتر معتمدی نویسنده و پژوهشگر
منبع: روزنامه عصر اصفهان
ارسال دیدگاه
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب سایت منتشر خواهد شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد